بعد از چند روز دعوا و قهر بالاخره آشتی کردیم.

تو این دعوا خیلی حرفها زده شد و بی حرمتی شد

من میگم: هر دعوایی یک قدم پیش میره به سمت نابودی حرمت ها


به خودم و گذشته ام که فکر میکنم از الان خودم خجالت میکشم

من همونی نبودم که میگفتم احترام
عزت
اقتدار مرد
من همونی بودم که شعار دوستی خانواده میدادم
و.
چقدر شعار و حرف زدم
ولی حالا که باید عمل کنم ؛ تاب کوچکترین مسئله رو ندارم.
من دختری بودم که به خیال خودم داشتم سخت بار میومدم که روزای همسری پرباری داشته باشم
ولی چقدر خودخواه شدم

خدایا به کجا دارم میرم؟
کمکم کن
داغونم


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها