این آهنگ ها رو امروز توی پارک ارم شنیدم. خوشم اومد بعد از مدتها از یه آهنگ.







29 سی ساله که تنهام. هیچکس نمیفهمه منو و نیازی هم به فهمیده شدن توسط کسی ندارم. نمیترسم از اینکه سی سال دیگه تنها بمونم. این به نفع خودم و به نفع جهان اطرافمه. امروز به زوج های زیادی دقت کردم. دیدم من اصلن دلم نمیخواد از این لاک تنهایی دربیام. دیدم من آدم زوجبت نیستم. من میتونم به تنهایی خوشبخت باشم. به تنهایی میشه خوشبخت بود. همه معادلاتی که قبلا این قضیه رو به هم میزد تو ذهنم حل شدن. 
تنهایی و تجرد هیچ مشکلی نداره. واقعا دیگه نمیخوام عمرم رو، وقتم رو، ذهنم رو ، اعصابم رو رو با کسی قسمت کنم. به اندازه کافی غرق در مشکلات خودم هستم. اگر قراره من پدر فرزندی باشم، ترجیح میدم نباشم تا دست تقدیر یا سرنوشت یا خدا یا هرچی اونو در جای بهتری به دنیا بیاره نه در کنار من . همانطور که بهتر بود من فرزند اول یک خانواده کم جمعیت باشم نه فرزند آخر یه خانواده پر جمعیت از نوع فقیر. 

+خدایا! هنوز یکی طلب منه . ( 1000 تا طلب تو!)

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها